لَن تَرانی

چو رسی به کوه سینا "أرِنی" ٭ مگو و بگذر
که نیارزد این تمنا به جواب "لن ترانی" ٭٭
سعدی
٭٭٭
چو رسی به طور سینا "أرِنی" بگو و بگذر
تو صدای دوست بشنو، نه جواب "لن ترانی"
حافظ

٭٭٭


"أرنی" کسی بگوید که تو را ندیده باشد
تو که با منی همیشه، چه "تری" چه " لن ترانی"
مولوی

٭٭٭


چو رسی به طور سینا ارنی بگو و مگذر
چه خوشست از او جوابی چه "تری" چه " لن ترانی"
شاعری گمنام

٭٭٭

بشنید حرف خود را چو رسید کوه سینا
چو بگفت ٲرِنِی و چو شنید لَن تَرانی
سخن و جواب پیچان، نه برون ز ذهن موسی
که درون ذهن او بود، صدا ز شیزوفرنی

مسعود دلیجانی

٭ موسی در کوه طور تقاضا داشت که خدا را ببیند.
گفت: «رَبِّ ٲَرِنِی ٲَنْظُرْ إِلَیْک»

یعنی پروردگارا، خود را به من بنمای تا بر تو بنگرم.

٭٭خطاب آمد: «لَنْ تَرانی» یعنی هرگز مرا نبینی
(سوره اعراف: ۱۴۳)